سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهم اجعل من انصاره و اعوانه
آنکه در دانشش اختلاف و دوگانگینباشد . [امام باقر علیه السلام ـ در بیان معنای راسخان در دانش ـ] 
»» شناخت

  نوید به حکومت مهدى(علیه السلام)

  «لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها و تلا عقیب ذلک: (وَنُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)

«سوگند به شکافنده دانه و خالق جانداران در بهترین شکل! دنیا مانند شتر صاحب فرزندى که بر دیگران غضب مى کند تا فرزندش را در آغوش بگیرد، به ما برمى گردد، زیرا این وعده خدا در قرآن کریم است: «مى خواهیم بر کسانى که دیگران خواستار زبونى آن ها بودند، منّت گذاشته، آن ها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم» .

حضرت على(علیه السلام) در حکمت (277) به این سنت پابرجا و ثابت ما را توجه دادند که شب ظلمتى که از جفا بر خورشید هدایت ایجاد شد و صاحبان نور را از مردم، با حجاب ظلم و جور جدا کرد، در دل خود به صبح روشنى بشارت دارد، و چون نزد آفریننده هستى زشت و ناپسند است، رخت برخواهد بست، و موج برخاسته از عصیان فرو خواهد نشست و حجّت خدا; نا خداى کشتى نجات، کنار ساحل پهلو خواهد گرفت.

امام(علیه السلام) در این حکمت مى فرماید:

دنیا بعد از این که به دیگران سوارى داد و به ما بهره اى نداد، به سوى ما برمى گردد. غاصبان، خلافت را از ما گرفتند و بین ما و مردم حاجب و مانع شدند، و دیگران را از نور ما محروم کردند، ولى اکنون دنیا به سوى ما بر مى گردد، همچون شتر بچه دارى که با خشم از کسانى که مى خواهند شیرى که براى بچه اش است بدوشند، در اوج شفقت و محبّت به سوى فرزندش برمى گردد. آرى، دنیا این چنین به ما میل و اشتیاق پیدا مى کند.

بعد از این که خداوند ما را به انواع بلا امتحان نمود، و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ما را در برابر بلاها و فتنه ها به صبر دعوت کرد، و بعد از این که توده هاى مردم از ما بریدند و به نااهلان پیوستند، امر ما را زمین گذاشتند و امر دیگران را گردن نهادند، تا جایى که در پى نابودى ما برآمدند. از این رو آخرین حجّت خدا، خائف و مغمور و پنهان شد و قرن ها در انتظار استقرار دولت حقّ و ظهور ماند.

دنیا و توده ها در سرگردانى و بهره دهى به ظالمان بودند. آن ها بعد از این که به این مرحله از فهم و درک رسیدند که ولىّ، هادى و امام آن ها ما هستیم و دیگران راهزنانى بیش نبودند که ارزش آدم ها را مخفى کردند و دزدیدند. آن ها مجال تفکّر و تعقّل را با حیله از انسان گرفتند، و آدمى خود را گم کرد و در نتیجه گمراه شد، و از مشعل و چراغ راه دور ماند. او بعد از درک این که همه چیزش را به یغما بردند، و زمین پر از ظلم و جور شد، چون شتر سرکش بر همه پشت پا زد، و دانست که دیگران او را فقط براى دوشیدن مى خواهند. اگر به او نان و رفاه و آزادى و امنیت مى دهند، خیرخواهش نیستند، بلکه در پى سود بیش تر و شیر فزون ترند.

با درک این حقیقت است که انسان نیاز خود را به حجّت خدا احساس کرده، خواستار ظهور او مى شود و به او عشق وارادت مىورزد، همان چیزى که رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) آن را اجر رسالتش قرار داده وآن را راه رسیدن به قرب معبود خوانده است.(اینان به سوى حجّت مى شتابند و زمینه را براى ظهور حضرتش آماده مى کنند.

و به همین نکته امام سجاد(علیه السلام) توجه مى دهد و مى فرماید:

«... یا ابا خالد انّ اهل زمان غیبته القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره افضل من کل زمان لانّ الله تبارک و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة»

«اى ابا خالد! همانا مردم زمان غیبت او که به امامت او قائل ومنتظر ظهور او هستند برتر از مردمان همه زمانها هستند، زیرا خداى متعال به آنها آن اندازه از عقل و شناخت داده که مسأله غیبت براى آنها به منزله شهود شده است».

   

منتظران راستین

حضرت سجاد (علیه السلام) به سه چیز توجه مى دهند: منتظران واقعى و شیعه خالص کسانى هستند که خداوند به آن ها عقول و معرفتى داده که غیبت براى آن ها به منزله حضور شده است. دنیا و حکومت هاى پر طمطراق و پر ادّعا، وجودِ سرشار آن ها را پر نکرده و در چشم آن ها ننشسته است، زیرا مى دانند همه اینها براى آدم ها فتنه اى بیش نیستند، و مى خواهند دل و دماغ آدمى را بربایند و او را مسخ کنند وبه این باور رسیده اند که تنها کسى مى تواند خیرخواه انسان باشد، که طمعى در او نداشته باشد و بر ارزش او واقف باشد، و او همان حجّت خائف مغمورى است که با تسلیم شدن دنیا و روى آوردن انسان ها ظهور مى کند. او هنگامى که تجربه حجّت هاى دیگر در امّت هاى گذشته و امّت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)تکرار نشود و دنیا و مردم به او پشت نکنند، پذیراى دعوت شده و از پرده غیبت برون خواهد شد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از این که از این واقعیّت تاریخى خبر مى دهد و نوید صبحى را مى دهد که انسان ها به آغوش ولىّ و امام خود برمى گردند، به وعده قطعى خداوند در قرآن اشاره مى کند و این آیه را تلاوت مى نماید:

(وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ)

«و خواستیم بر کسانى که در زمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان ]مردم[ گردانیم، و ایشان را وارث ]زمین[ کنیم».

سنت و مشیّت خداوند بر این است که کسانى را که بر آن ها جفا شده و حق آن ها به یغما رفته و سرمایه هاى آن ها غارت شده، به حکومت برساند، یعنى کسانى که دنیاداران در پى نابودى آن ها بوده و دزدان شب نور افشانى آن ها را مزاحم مى دانستند و به خاموشى و شکستن آن ها کمر همت بستند، وارثان زمین خواهند شد، همین جماعتى که دنیا بر آن ها چموشى کرد و خود را زیر چتر نااهلان برد، و بر آن ها طغیان کرد و آن ها را مضطرب و خائف و منتظر گرداند.

          خداوند بر این گروه با این ویژگى ها ـ پیروزى در امتحان الهى و کوچکى دنیا در چشم ایشان ـ که داعیان دین حق اند، نعمت بزرگى ارزانى داشت، و آن ها را اولیا و پیشوایان زمین گرداند، و دنیا را در اختیار آن ها قرار داد. آن ها وارثین به حقّ هستند، که دیگر کسى سرمایه آن ها را به ستم نخواهد گرفت.

لکل اناس دولة یرقبونها***و دولتنا فى آخر الدهر تظهر

هر گروهى را دولتى است که انتظار آن را مى کشند، و دولت ما در آخر زمان ظاهر مى شود.

 

زمان ظهور

 على(علیه السلام) در حکمت دیگرى مى فرماید:

«فاذا کان ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه، فیجتمعون الیه کما یجتمع قزع الخریف»

«آن گاه که شرایط فراهم شود، رهبر جهانى خیمه دین را به پا مى دارد، و در این موقع مؤمنان به سرعتِ ابرهاى پاییزى به دور او جمع مى شوند».

این حجّت خائف که ناشناخته مانده، تا کى خائف و بى قرار و مضطرب و مترقّب است؟ حجاب و ظلمت جهل و ستم، چه هنگام درهم پیچیده مى شود؟ انسان ها تا کى سرگردان خواهند ماند؟ و این صبح کى ظاهر خواهد شد؟

آن گاه که مشیّت حق بر این امر تعلّق گیرد. آن گاه که دنیا چون شتر بچه دار تندخو به سوى فرزندش بازگردد و توده ها یا با ظلم فراگیر، و یا با معرفت و عقل و فهم متزاید، از وضع موجود ناراضى و از عالم محسوس دلتنگ و به دنبال وضع مطلوب و گرایش به غیب باشند، آن هنگام که این شرایط فراهم شود، و دل ها دروازه هایشان را بر حجّت غائب بگشایند، آن گاه امام و سلطان و پیشواى دین ظاهر و مستقر ومشهور مى شود و خیمه دین را به پا مى دارد و پرچم توحید را به اهتزاز درمى آورد، مانند ملکه زنبورانى که بعد از مدّتها سیر و جا به جایى با دیدن جاى مناسب در آن جا مستقر مى شود.

  

برخورد مردم هنگام ظهور

  مردمى که همه گونه نظامها را تجربه کرده اند، و پادشاهان و رهبران گوناگون را مشاهده کرده و شاهد دوشیدن خود توسط آنها بوده اند، و دیده اند که آن ها در اوج آزادى خواهى و امانیسم و انسان مدارى، چگونه خون آدم ها را مکیده اند و با جسد آن ها قصرهاى افسانه اى را بالا برده اند. آن ها ناظر بن بست مکتب ها و ایسم ها و ایدئولوژى هایى بوده اند که انسان را در حصار دنیا حبس کرده بود

انسان هایى که با رنگ باختن همه ایسم ها به خود آمده و به این باور رسیده اند که دنیا با همه گستردگى اش براى وجود گسترده تر آن ها کم است، و عالم حس و شهود، وجود سرشار آدمى را پر نمى کند، و نسخه هاى مدّعیان رهایى و نجات، دیگر شفا و درمان را به ارمغان نمى آورد. آن ها شاهد پایان تاریخى هستند که بشر آن را ترسیم کرده که یا به کمونیسم ختم مى شود و یا به دمکراسى ایده آل غرب که آرزوى بشر امروزى است، و این چیزى ماوراى کمون ثانویه و لیبرالیزم غربى نیست.

و این پایان، آغاز بن بست و تحیّر آدمى است. زیرا آن ها مى خواهند منزل دنیا را به مقصد انسان بدل کنند، و از مقصد واقعى آدمى چشم بپوشند، این است که جواب گوى نیازهاى آدمى نخواهند بود، و تنها با تنوع یا سرکوب او را از حرکت باز مى دارند و این فشارها بر انسان، انفجارى را به دنبال دارد، و آدم ها در آینده، چون ابرهاى پراکنده پاییزى که به سرعت در یک نقطه جمع مى شوند، در اطراف امام و هادى و منجى واقعى خود جمع مى شوند

مهدى(علیه السلام) و قرآن

  در چنین جامعه اى و چنین شرایطى، پر واضح است که با ظهور مهدى(علیه السلام)قرآن ترجمان خود را باز مى یابد، و جایگاه خود را باز مى ستاند، آرا و اندیشه ها بر قرآن عرضه مى شود و قرآن آن ها را اصلاح و ارزیابى مى کند. قرآن به تطهیر و پالایش اندیشه ها مى پردازد و از مهجور بودن خلاصى مى یابد، و از اسارت اندیشه ها آزاد مى شود.

انسان توسط چنین امامى بر اساس قرآن هدایت مى یابد، و حرکت در سرگردانى و گمراهى او، به طواف بر محور قرآن تبدیل مى شود. او بر اساس توانایى ها و استعدادهایش از هدایت برخوردار مى شود. و حضرت نشان مى دهد که چگونه همین قرآن مهجور، به معضلات انسان آخر الزمان پاسخ مى گوید؟ و چگونه همه دردها و بحران هاى روانى و اجتماعى را شفا مى دهد و درمان مى کند؟

قرآنى که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) بر «تنزیل» آن و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)بر «تأویل» آن جنگید، حضرت حجّت بر سلطه و سیطره اش خواهد جنگید، تا حقیقت آن بسط یابد و محتوایش اجرا گردد.

«و یعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى».

«آراء و اندیشه ها را تابع قرآن گرداند در روزگارى که قرآن را تابع آراء و اندیشه هاى خود ساخته باشند».

  

جهان در آستانه ظهور

 در جهانى که انسان ها با هواهاى خود نشانه هاى هدایت را تیره کرده اند و قرآن را اسیر آراى خود نموده اند، طبیعى است با وجود خواسته هاى متفاوت و اندیشه هاى متضاد و متناقض و نبود یک معیار صائب براى حل اختلافات، انتظار چیزى جز بحران و جنگ و تفرقه و تشتت نخواهد رفت، مخصوصاً در جامعه اى که با پیشرفت الکترونیک و بهره مندى از امکانات هزار برابر مخرّب، انسان به تکامل در همه ابعاد مادّى رسیده و جز به بهرهورى بیش تر و لذت زائد الوصف به چیز دیگرى نمى اندیشد.

این تکامل و توسعه همه جانبه اگر در دنیا محدود شود، و از مرز دنیا به عوالم دیگر رهنمون نشود، تبدیل به فشارى مى شود که انفجارهاى مهیبى را به دنبال خواهد داشت. هر کس در پى اسیر کردن دیگرى، و هر حکومتى در صدد چنگ زدن به دارایى هاى دیگران خواهد بود و عاقبت این مى شود که همه توانایى هاى انسانِ توسعه یافته، در برابر همدیگر قرار گیرد و نسل آدمى تهدید به نابودى شود. همان چیزى که قرآن به آن توجه مى دهد:

(وَاِذا تَوَلّى سَعى فی الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ)

«و چون ریاستى یابد کوشش مى کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد».

عاقبتِ سعى و تلاش گسترده انسانى که بر خود تکیه دارد و تنها به حیات دنیوى مى اندیشد، چیزى جز نابودى نسل هاى بشر نخواهد بود، هرچند تلاش گسترده او با نیّت خیر و خدمت به بشر، همراه باشد. این چیزى است که انسان در آخر الزمان شاهد آن خواهد بود. و این بن بست و ترافیک خواسته هاى آدمها در برابر هم، چیزى جز جنگ و درگیرى را در پى نخواهد داشت.

این سعى آدمى و تکامل یافتن همه زمینه هاى حیات او; در این عرصه محدود دنیا تا جایى پیش مى رود که شدت جنگ او را به خود مى گیرد و جنگ را در نهایت شدت به پا مى دارد. این جنگى است که خواسته یا ناخواسته همه را وادار به وارد شدن در آن مى کند. جنگى که چون درنده بیایان دهان را تا انتها باز کرده، تا همه را در کام خود فرو برد. جنگى که چون پستان شتر پر از شیر، سرشار از امکانات و ادوات است و همه طرف ها از مهمات جنگى برخوردارند. این است که همه شوق جنگ دارند و چون بچه شترى که پر بودن پستان مادر از شیر، او را سرمست کرده، این جنگِ پر از جنگ افزارها، صاحبان آن را مستانه وارد کارزار مى کند، اما از آن جا که همه طرف هاى درگیر از امکانات جنگى برخوردار هستند، پیروزى از آن هیچ کس نخواهد بود و همه در هلاکت فرو خواهند رفت.

چنانکه حضرت على(علیه السلام)در این خطبه توصیف مى نماید:

«حتى تقوم الحرب بکم على ساق، بادیاً نواجذها مملوءً اخلافها حلوا رضاعها، علقماً عاقبتها».

«تا آن گاه که جنگى سخت در میان شما درگیر شود، جنگى که چونان درنده اى دندان نماید ـ همانند حیوانى شیر ده که پستانهایش پر شیر باشد و شیرش به دهانها شیرین آید ولى در پایان به شرنگ بدل شود ـ».

آیا این بحران را پایانى است؟ آیا بابسته شدن راه هاى زمین، روزنه اى از آسمان گشوده نخواهد شد و ناله هاى آدمى در میان دود و باروت، به آسمان نخواهد رفت؟ آیا همگان نابود مى شوند و زمین از حیات خالى مى گردد؟ و آیا این شب دیجور و این ظلمت، صبحى روشن در پى ندارد؟

به امید ظهور مهدی زهرا (ع)-التماس دعا                                    




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت یوسفی ( پنج شنبه 85/10/14 :: ساعت 11:56 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شناخت
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 3988
» درباره من «

اللهم اجعل من انصاره و اعوانه
حجت یوسفی
من حجت ساکن تهران 20ساله دانشجو

» آرشیو مطالب «
پاییز85

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ «

» طراح قالب «